- کیچ کیچ
- کم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، اندک اندک، نرم نرمک، خوش خوشک، خوش خوش، رفته رفته، کم کم، پلّه پلّه، آرام آرام، خرد خرد، نرم نرم، آهسته آهسته، تدرّج، جسته جسته، متدرّج
برای مثال به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو بتا / به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی (رودکی - ۵۳۰)
معنی کیچ کیچ - جستجوی لغت در جدول جو
- کیچ کیچ
- پراگنده. پریشان. یا به کیچ کیچ. بتفرقه: بجمله خواهم یک ماهه بوسه از تو بتا، بکیچ کیچ نخواهم که فام من توزی. (رودکی) توضیح مرحوم دهخدا کیچ را به گپچ کبج (قفیز) تصحیح کرده اند
- کیچ کیچ
- پراکنده، پریشان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با پیچ بسیار پر پیچ و خم: وین شکم بی هنر پیچ پیچ صبر ندارد که بسازد بهیچ 0 (گلستان)، پیچنده پرکن مرغول (زلف)، پر رنج پر مشقت سخت: ماکییم اندر جهان پیچ پیچ چون الف از خواجه دارد هیچ هیچ. (مثنوی)، پر ناز و غمزه پر ادا: شاهد پیچ پیچ را چه کنی ک ای کم از هیچ، هیچ را چه کنی ک (هفت پیکر)، نه راست و مستقیم منحرف: میرود کودک بمکتب پیچ پیچ چون ندید از مرد کار خویش هیچ. (مثنوی) -6 مضطرب پیچان: شه از گفت آن مرد دانش بسیج فرو ماند بر جان خود پیچ پیچ. (نظامی)
قطعه قطعه، تکه تکه، قاش قاش، برای مثال به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلویم / به سان خربزۀ نرم دل خموشم من (سیفی بدیعی - لغتنامه - کرچ کرچ)
پیچ در پیچ، پیچ بر پیچ، پر پیچ، پر پیچ و خم
قطعه قطعه تکه تکه: (به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلو یم بسان خربزه نرم دل خموشم من) (سیفی بدیعی)